چراغ قرمز

دکتر رونقی

image11s

چراغ قرمز

پشت چراغ قرمز داشتم با تلفن حرف میزدم،و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم،به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی.زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی، خلاصه فریاد میزدم…

یه دختربچه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و می گفت

آقا گل،آقا این گل رو بگیرید،

منم در کمال قدرت و صلابت و عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه مزاحم. اما دخترک سمج اینقدر بالا پایین پرید که کاسه صبرم لبریز شد،سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم

بچه برو پی کارت،من گل نمیخرم چرا اینقدر پر رویی.

دخترک ترسید کمی عقب رفت،رنگش پریده بود ،وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم،نفهمیدم چرا یه دفعه زبونم بند اومد؟البته جواب این سوال رو چند ثانیه بعد فهمیدم،ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم،

دخترک اومد جلو و گفت آقا من گل نمیفروشم ،آدامس میفروشم،دوستم اونور خیابون گل میفروشه،این گل رو برا شما ازش گرفتم که اینقدر ناراحت نباشین،اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره،و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان،دخترتون گناه داره…

دیگه نمیشنیدم،خدایا چه کردی با من،این فرشته چی میگه؟حالا علت سکوت چند ثانیه قبلم رو فهمیده بودم.کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود،توان بیان رو ازم گرفته بود،و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشم رو زیر پاش له میکرد .یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو،آدم که از همه قدرتش برای زدن یه نفر استفاده نمیکنه.اما دریغ از توان و نای سخن گفتن…

تا اومدم چیزی بگم دخترک بی ادعا ازم دور شد،حتی بهم آدامس هم نفروخت ..هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبم مونده…

مواظب باشید با کی درگیر میشید.ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *